زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در کوفه ( ترجمه ای از خطبۀ حضرت)
پای بر بال ملائک، گفت: ساکت کوفیان! دخـتر شیرِ خـدایم؛ گوش بسـپارید: هان! کوفیان من دُخت زهرا و عـلیام، زیـنبم سر بیاندازید پائـین! کـور باید چـشمـتان چشمهاتان خشک از باران غم هرگز مباد غـم بـبارد تا قـیامـت بر شـما از آسـمان خوب میدانـید ما اولاد طاهـائـیم... نه؟ گریههاتان از سرِ شرم است؛ آری ناکسان! تیغهـاتـان آبـرو نـگـذاشـتـه بـاقی ز جـا جورتان باشد هم اینک بر سرِ نیها عیان جان فدای آن کسی که شد دوشنبه غرق خون خیمههایش گشت غارت، وای از این نامردمان گرچه این غم روی دوشم طاقتم را تاق کرد شکرِ حق اما که ما را داد توفـیق جـنان کـربلا خون بود اما غـیر زیـبایی نـبـود کربلا دیدار معشوق است و عاشق در میان هر بلایی کز خـدا آید نشان رحـمتیست سست کی گردد از این رنج و محن ایمانمان؟ جمعیت مبهوت این بانو؛ نفسها حبس شد شد سکوت مرگ حاکم بر زمین و بر زمان عشق تا روز قـیامت وامدار زینب است عشق تا روز قیامت در مدار زینب است |